کودک و درک عواقب عملکردش
با سلام، آرزومندیم حوایج همه شما عزیزان در شبهای پربرکت قدر به خیر و سعادتمندی برآورده شود. در چند شماره گذشته با یک زنجیره از رفتارها و گفتارهای گام به گام در فصل «به جای تنبیه» آشنا شدیم. در این زنجیره هر گام نسبت به گام قبلی، دارای قدرت و شدت بیشتری است. در نهایت نیز اقدامی قرار داشت که لازم بود کودک آن را نتیجه رفتار و اعمال خود بداند. در شماره گذشته ضمن قصه ای، اشاره ای به تصمیم پدر در ترک فروشگاه داشتیم. پدر وقتی از برداشتن گامهای این فصل برای حفظ برنامه خرید به نتیجه مناسب نرسیده بود، در نهایت با رعایت اصول اعلام شده، اقدام به ترک فروشگاه کرد؛ یعنی از ادامه برنامه خود (خرید کردن در فروشگاه) منصرف میشود و تصمیم به خروج خارج از برنامه میگیرد.
حال با تأکید دوباره بر این نکته مهم که کلید اصلی فصل «به جای تنبیه» این است که کودک واکنش و اقدامات ما را نتیجه تصمیم و عملکرد خود بداند، ادامه داستان را پی میگیریم: پدر فردای آن روز در حال آماده شدن برای خروج از خانه است به گونه ای که تداعی رفتن به خرید از فروشگاه را میکند. مثلاً فهرست خرید را از مادر میگیرد و درباره چند و چون خرید صحبت میکند و… البته سعی میکند تا وقتی دخترش وارد موضوع نشده است با او در این باره حرفی نزند. با رعایت همین نکات ظریف به تدریج کودک آماده میشود تا فرصتی برای گفتوشنود با پدر بازکند و احتمالاً برای رفتن به فروشگاه همراه پدر اصرار کند. البته خودش از داستان روز قبل و ترک فروشگاه ناراحت است و میداند که پدرش نیز همین حالت را دارد لذا با مکث و دقت بیشتری دنبال فرصت مناسبتر برای گفتوگو میگردد. گفتوگو میتواند به شکل زیر به عنوان یک روش مناسب ادامه یابد.
بدیهی است این روش در تکمیل مراحل روز گذشته در فروشگاه انجام شده است و باعث ایجاد یک نگرش و جاافتادن نگاه کودک در زمینه مواجه شدن غیر قابل اجتناب با نتایج عملکرد خودش میشود. پدر در حال لباس پوشیدن و آماده شدن برای رفتن به فروشگاه است.
کودک: بابا کجا میری؟
پدر: فروشگاه برای خرید
کودک: من هم میخوام بیام!
پدر: نه امروز نمیشه
کودک: آخه چرا؟
پدر: خودت بگو!؟
کودک: برای اینکه دیروز تو فروشگاه دویدم.
پدر: درست حدس زدی.
تا اینجا پدر سعی کرد تا با ادامه یک گفتوشنود و درحالیکه به حاضر شدن خود ادامه میدهد کودک را به نقطهای برساند که بر آن تأکید داشتیم یعنی «درک عواقب عملکرد خودش». بدون شک بیشتر کودکان پسازاین گفتوگو به تلاش و اصرار خود ادامه میدهند.
کودک: پدر همین یکبار، قول میدم قول!!
پدر: خوشحالم که خودت متوجه شدی چرا اینجوری شده.
کودک: حالا من رو میبری؟
پدر: فرصتهای زیادی خواهیم داشت تا با هم بریم و بهمون خوش بگذره، اما امروز تنها میرم
و با بوسیدن دخترش از او خداحافظی میکند و قاطعانه خانه را ترک میکند.
دکتر امیرمحمد شریف
روزنامه خراسان/خراسان رضوی – مورخ دوشنبه 1393/04/30 شماره انتشار 18740
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
باسلام.مطالب گذشته روزنامه خراسان رونتونستم توسایت پیداکنم.لطفاراهنمایی کنید
سلام
تمام مقالات را میتوانید در این لینک ملاحظه بفرمایید.