تحلیل یک ماجرای تربیتی
با سلام و آرزوی سلامتی و سعادت.
در مطلب گذشته تجربه یک مادر را متناسب با محتوای فصل «دعوت به همکاری» ارائه کردیم. اکنون میخواهیم با تحلیل کوتاهی بر آن تجربه روی نقاط ضعف و قوتی که ممکن است دررفتار ما نیز پیش آید، بیشتر تأملکنیم. در این تحلیل و بررسی نیازمندیم که آنچه در چند شماره گذشته آمده است را مرور کنیم و به یادآوریم.
تهیه فهرست بایدها و نبایدهایمان اولین کار عملی پیشنهادی در فصل دعوت به همکاری بود. فهرستی که بر اساس میزان نیاز بهصرف وقت و انرژی مرتب میشود و هرکدام که بهصرف وقت و انرژی کمتری نیاز داشت، بهعنوان اولویت بیشتر برای شروع تمرین و مهارت در روشهای جدید توصیه شد.
در گام بعدی پیشنهاد شد پنج اولویت خویش را مشخص و در قالب جدول ارائهشده تکمیل کنیم. جدولی که در آن برای هرکدام از اولویتهایمان سه روش مناسب را انتخاب کردیم، جملات پیشنهادی آن را نوشتیم و برای لحظات مناسب دعوت به همکاری در مکان مناسب نصب کردیم.بدون شک «ایفای نقش» به انجام مراحل مذکور و بهویژه برای تکمیل جدول روشها و جملات مناسب کمک شایان توجهی میکند.
با این مقدمه کوتاه میتوانیم نگاهی اجمالی به عملکرد مادر در تجربه ذکرشده داشته باشیم.
1- مادر از هیجان آموختههای خود و اشتیاق به بهرهگیری و آزمایش آنها، فرصت تفکر کافی و انتخاب روشها را به خود نداد، به همین دلیل وقتی در یک روش پاسخ مناسب را نگرفت ناگهان از کوره دررفت و به سراغ روشهای گذشته که کاملاً به آن عادت کرده بود و میتوانست چشمبسته و بدون تفکر استفاده کند رفت.
2- نکته مثبت و قوت این بود که مادر آرامش را در آغاز کار به خود تلقین کرد. این تمرکز، توجه و توقف قبل از ورود به دنیای کودک شروع خوبی برای راه موفقیت و تغییر است. وقتی اولین گامها را در مسیر تغییر برمیداریم همین توقفها و تفکرها مؤثرترین اقدامات عملی است. توجه به نام پروردگار و با یاد او شروع کردن قوت قلب ما را بیشتر و حرکتمان را پربرکتتر خواهد کرد.
3- در تجربه ذکرشده اگر موضوع کفش اسکیت در اولویتهای فهرست بایدها و نبایدها نبود، نیازی نبود با این سرعت وارد دنیای کودک شویم و انرژی و وقت خود را صرف آن کنیم.
4- مادر دارای چند روش، جملات و رفتارهای متنوع برای برخورد با موضوع نیست. در این حالت وقتی واکنش کودک به هر دلیل متناسب با انتظار ما نباشد غافلگیر میشویم. بدیهی است که در شرایط غافلگیری، ذهن و فکر ما نیز به حیرانی دچار و قدرت استدلال، انتخاب و چارهجویی آن کم میشود.
5- مادر در این فرازوفرود فکری و هیجانی که با امید و اعتمادبهنفس زیاد وارد ماجرا شده است و با سرخوردگی و ناامیدی به آخر رسید به تجربهای غنی دستیافت. بهجای برگشت و تداوم ناامیدی و سرخوردگی با درایت و تأمل اقدام به ارزیابی نقاط ضعف و قوت خویش کرد و دو تجربه را آویزه گوش خود قرارداد. هردو تجربه ذکرشده مادر برای عموم والدین نیز قابل انجام است و ضرورت دارد.
امیدواریم ما نیز با بهرهگیری از تجارب خویش و دیگران روزبهروز در مسیر کامیابی و موفقیت بیشتر گام برداریم.
دکتر امیرمحمد شریف
روزنامه خراسان/خراسان رضوی – مورخ دوشنبه 1393/03/05 شماره انتشار 18696
دیدگاهتان را بنویسید