همدلی والدین با فرزندان در فرصت طلایی دوران رشد
با سلام و استعانت از حضرت پروردگار، امیدوارم فرصت مراجعه به سایت niktinat.com و ارزیابی سبک فرزندپروریتان را یافته باشید. در این بخش میخواهیم با توجه به نکات ذکر شده در مباحث گذشته، مطالب بیشتری را درباره اهمیت و نقش روز افزون خانوادهها در شکل گیری و افزایش توانمندیهای فرزندان به ویژه هوش هیجانی که رکن اصلی توانمندیهای ارتباطی است، بیان کنیم.
در طول تاریخ همواره شیوه آموختن مهارتهای ارتباطی و اجتماعی به کودکان از طریق خانواده، اقوام، همسایگان و… بوده است که در قالب بازیهای جمعی کودکان، مراودات خوش و ناخوش آنان، بازیهای پر جنب و جوش و حتی دعواها و کتککاری آنها شکل میگرفت. این روشها سالها جوابگو و مناسب شرایط اجتماعی آن دورهها بوده است. امروزه از سویی با توجه به کاهش تعداد فرزندان و همسالان و بالطبع مراودات اجتماعی آنان و نیز افزایش مخاطرات پیدا و پنهان محیطهای بیرون از خانه و از سوی دیگر وجود رسانهها مانند تلویزیون و اینترنت که مقدار زیادی از وقت فرزندان را پر کرده، کسب مهارتهای اجتماعی و توانمندی درک هیجان به شدت کاهش یافته است؛ این امر به ویژه در دوران رشد کودک باعث ضعف هوش هیجانی آنها میشود.
این در حالی است که با توجه به پیچیدگیهای روز افزون زندگی مدرن، به هوش هیجانی و کسب توانمندیهای ارتباطی نیاز بیشتری وجود دارد. مسائل و معضلات موجود در جوامع مدرن و کلانشهرها خود گویای این کاهش جدی توانمندیها و مهارتهای لازم در برقراری ارتباط مناسب اجتماعی است که روز به روز بر دغدغه و نگرانیهای والدین و متولیان جامعه میافزاید؛ امری که باعث شده است متخصصان امر به بررسی علل و چاره اندیشی آن بپردازند. نتیجه همه این بررسیها و راهکارها حکایت از آن دارد که والدین باید از فرصتهای طلایی دوران رشد فرزندانشان نهایت استفاده را ببرند و از این طریق هر چه بیشتر زمینه توانمندی آنان را در درک و شناخت هیجانهای خود و مدیریت هیجانها و روابط اجتماعی خویش فراهم آورند.
سبک فرزندپروری آموزشگر هیجان که در مطلب آینده بیشتر با آن آشنا خواهیم شد، بهترین زمینه را برای افزایش این توانمندیها ایجاد میکند. آموزش مدیریت هیجان، چارچوبی بر پایه گفت و شنود هیجانی به والدین ارائه میدهد تا امکان همدلی مناسبتری با فرزندان خود داشته باشد. در این حالت، فضای مناسبی برپایه مهرورزی و مودت در خانواده ایجاد میشود و به تدریج در کنار اعمال برخی محدودیتها توسط والدین، هر فردی مسئولیت رفتارهای خویش را میداند و آنها را مدیریت میکند. در این شیوه برخلاف دیگر نظریههای فرزند پروری که راهبردهای کنترل رفتار کودک را به شیوه ای نامنظم و پراکنده ارائه میدهند، به هیچ وجه بر رفتارهای نامطلوب تکیه نمیشود بلکه مسئولیتپذیری و فرمانبرداری، ناشی از حس دوست داشتن و پیوندی است که کودک در خانواده احساس میکند.
تعاملات هیجانی چنین خانوادهای، اساس آموزش ارزشها و تربیت انسانهای پایبند به اصول اخلاقی است. کودکان بر مبنای معیارها و ارزشهای خانواده رفتار میکنند، زیرا از صمیم قلب دریافتهاند که از آنان انتظار رفتار مطلوب میرود و درست زندگی کردن بخشی از تعلق داشتن به خانواده است. در پایان این بخش یادآوری یک نکته مهم را در اولین گامهای ارائه شده ضروری میدانم و آن اینکه باید در این مسیر همواره از حضرت پروردگار به عنوان تربیتکننده اصلی عالم استعانت بجوییم؛ امری که همراه تلاش، توجه و حرکتمان، برکت را برای زندگیمان به ارمغان خواهد آورد.
دکتر امیر محمد شریف
روزنامه خراسان/ویژهنامه خراسان رضوی – مورخ دوشنبه 1392/10/23 شماره انتشار 18598
دیدگاهتان را بنویسید