داستانی درباره تأثیر روش همدلانه در تربیت فرزند
میگفت: بعد از چند روز بالاخره موفق شدیم با همسرم در رابطه با مباحث تربیتی گفتگویی داشته باشیم. اما راستش باور اینکه با این روشهای جدید به نتیجه واقعی و مشابه مثالهایی که ارائه شده برسیم برای هر دوی ما خیلی دشوار بود. اگر چه این روشها در نگاه اول خیلی غیرکاربردی و شاید لوس به نظر میرسید ولی با توجه به این که روشهای گذشتهمان را نادرست و ناکارآمد میدیدیم، تصمیم به اجرای این روش گرفته بودیم.
بیشتر وقتها زمانی به یاد تصمیم خود و روشهای جدید میافتادیم که کار از کار گذشته بود و فرصت از دست رفته بود. بالاخره با همسرم تصمیم به ایفای نقش گرفتیم و چند موردی را انتخاب و تمرین کردیم. حالا حس میکردیم کمی باور، جرأت و توانمندی یافتهایم اما باز هم نمیدانم چرا مواردی پیش میآمد که ما فرصتها را از دست میدادیم تا اینکه اتفاق جالبی رخ داد و برای ما آغاز جدیدی را در باور و اجرای این روشها به ارمغان آورد.
یک روز تعطیل که همسرم برای رفتن به همایشی آماده میشد، پسر 5 سالهمان به او گفت: من هم میخوام بیام. پدرش که عجله داشت گفت: نمیشه، اونجا خیلی شلوغه و اگه بیای باید تا شب تنها بمونی چون من کار دارم. پسرم با ناراحتی و گریه سراغ من آمد و گفت: بابا منو با خودش نمیبره. گفتم: همایش جای بچهها نیست، برو با ماشینات بازی کن. او کمی دیگر به گریه و غرغر ادامه داد و من هم گفتم: دیگه داری مثل بچهها میشی، اگه میخوای گریه کنی برو توی اتاق خودت. او هم با ناراحتی زیاد و گریه به سمت اتاقش رفت.
چند لحظه که گذشت ناگهان به یاد روشهای جدید و تصمیممان افتادم. در زدم و وارد اتاق پسرم شدم. با دیدن من رویش را به طرف دیگری کرد و یک لحظه دلم ریخت که شاید نتوانم… کنارش نشستم و گفتم: حتماً خیلی دوست داشتی با بابا بری! او با تعجب برگشت و به من خیره شد. گفتم: روز تعطیل برای همهمون سخته تنها باشیم! کاش میشد پیش هم باشیم و تو هم با بابا بازی کنی. او در حالی که هنوز از این شیوه رفتار من، متحیر به نظر میرسید گفت: آره من منتظر بودم با بابا دوچرخه بازی کنم و کشتی بگیرم. من گفتم: من دیدم تو چقدر وقتی بابا رو زمین میاندازی کیف میکنی! ناگهان پسرم توی بغلم پرید و گفت مامان خیلی دوستت دارم و…
اکنون به راستی کاربرد مثبت همدلی و ارتباط حسنه را دیده بودم و وقتی برای همسرم مو به مو ماجرا را تعریف کردم او نیز احساس و باور خیلی بهتری داشت. از آن روز به بعد کم کم داریم با این روشها کار میکنیم و خدا را شکر که زمانی با این روشها آشنا شدیم که او هنوز کودک است و از همدلیهایمان میتوانیم لذت ببریم و شاهد رشد مناسبتر او نیز باشیم.
دکتر امیرمحمد شریف
روزنامه خراسان/خراسان رضوی – مورخ دوشنبه 1392/12/19 شماره انتشار 18644
دیدگاهتان را بنویسید